نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: برادر تنها و افسرده من

1237
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34628
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    4
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    برادر تنها و افسرده من

    سلام
    من یه داداش دارم از لحاظ اجتماعی رفتارش صفره
    حدود 30 سالشه بزور تونسته یه مقداری پول پس انداز کنه
    خونش اجاره ای هست و درامدش متوسط
    شغلش شرکتیه و مدرکش لیسانس
    ایشون فوق العاده خجالتی هستن و از ازدواج میترسن
    میگه من تو زندگیم تنها بودم از این به بعدم با تنهایی سر میکنم
    با خانوما نمیتونه صحبت کنه و خجالت میکشه
    از مهمونی عروسی و تشریفاتش خیلی میترسه
    میگه من حاضرم چند برابر خرج عروسی بدم طلا برای خانومم ولی مهمونی نگیرم
    این رفتارش بخاطر اقتصادی فکر کردن نیست از اجتماع میترسه و از اینکه میخواد شب عروسی با مهمونا روبرو بشه
    دوست و رفیق که اصلا نداره
    روزبروزم داره افسرده تر و بداخلاق تر ميشه
    یه زمانی شاگرد اول کلاس بود تو دانشگاه
    کلا همه خانواده نگرانیم
    بقیه پسرا با وجود اینکه هیچی نیستن نه کار دارن نه خونه نه درآمد ولی به تیپ و تفريحشون ميرسن و مهمونی شب عروسی از آرزوهاشونه ولی داداش من به تیپش اصلا اهمیت نمیده با زنها و دخترها یه کلام حرف نميزنه و فقط سرش تو کار خودشه
    قلب مهربونی داره اگه بگم کل پس اندازتو بده به من دودستی تقدیم میکنه اما مشکل اجتماعی نبودنش واقعا اذیتمون میکنه گرچه خودش مستقل شده
    اگر پیشنهادی دارید بگید ممنون

  2. کاربران زیر از فرشته 96 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : برادر تنها و افسرده من

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته 96 نمایش پست ها
    سلام
    من یه داداش دارم از لحاظ اجتماعی رفتارش صفره
    حدود 30 سالشه بزور تونسته یه مقداری پول پس انداز کنه
    خونش اجاره ای هست و درامدش متوسط
    شغلش شرکتیه و مدرکش لیسانس
    ایشون فوق العاده خجالتی هستن و از ازدواج میترسن
    میگه من تو زندگیم تنها بودم از این به بعدم با تنهایی سر میکنم
    با خانوما نمیتونه صحبت کنه و خجالت میکشه
    از مهمونی عروسی و تشریفاتش خیلی میترسه
    میگه من حاضرم چند برابر خرج عروسی بدم طلا برای خانومم ولی مهمونی نگیرم
    این رفتارش بخاطر اقتصادی فکر کردن نیست از اجتماع میترسه و از اینکه میخواد شب عروسی با مهمونا روبرو بشه
    دوست و رفیق که اصلا نداره
    روزبروزم داره افسرده تر و بداخلاق تر ميشه
    یه زمانی شاگرد اول کلاس بود تو دانشگاه
    کلا همه خانواده نگرانیم
    بقیه پسرا با وجود اینکه هیچی نیستن نه کار دارن نه خونه نه درآمد ولی به تیپ و تفريحشون ميرسن و مهمونی شب عروسی از آرزوهاشونه ولی داداش من به تیپش اصلا اهمیت نمیده با زنها و دخترها یه کلام حرف نميزنه و فقط سرش تو کار خودشه
    قلب مهربونی داره اگه بگم کل پس اندازتو بده به من دودستی تقدیم میکنه اما مشکل اجتماعی نبودنش واقعا اذیتمون میکنه گرچه خودش مستقل شده
    اگر پیشنهادی دارید بگید ممنون
    سلام


    فقط و فقط مودبانه از ایشون بخواهید که به یکی از همکاران حاذق ما در شهر خودتون رجوع کنند, اونم بدون فشار و یا جملاتی مثل اینکه تو داری دیوانه میشی و......

    و اگر امتناع کردند خودتون برید تا یاد بگیرید که چگونه باید با ایشان برخورد و رفتار کنید

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  4. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34651
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برادر تنها و افسرده من

    سلام
    منم دقیقا این مشکل دارم 27 سالمه .

  6. کاربران زیر از reza27 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19861
    نوشته ها
    529
    تشکـر
    412
    تشکر شده 505 بار در 291 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : برادر تنها و افسرده من

    سلام
    هم برادر شما و هم این دو دوست دیگه که گفتن ماهم همینطوریم..
    منشاء خانوادست..
    همونوقتی که بچه بودیم با مادرمون میرفتیم دکتر و دکتر میپرسید کجات درد میکنه اگه مادر بجای ما جواب نمیداد اینطوری نمیشد!
    من تا 18 سالگی اینطوری بودم اجتماع رو دوست نداشتم اما وقتی رفتم دانشگاه بکل تغییر کردم
    بعدم که رفتم سرکار ازین رو به اون رو شدم
    محیط دانشگاه و محل کارم بسیار شلوغ بودو مجبووور بودم با یه عالمه ادم سروکله بزنم اوایلش خیلی سخت اما کم کم خوب شدم
    لپ کلامم اینه که خودم خواستم که شد .. اونی که مثل من بوده میفهمه چی میگم میفهمه چقدر سخته اما بهتون میگم بخواید میشه
    چارش اینه برید تو اجتماع ( با انچه که میترسی روبرو شو)
    بخواه تا خوب بشی
    داداش شمام تا نخواد خوب نمیشه،خیلی خوب میشد اگه یه دوست اجتماعی داشت ، اینطوری دوستش مجبورش میکرد وارد جمع بشه و کم کم عادی میشد واسش
    امضای ایشان
    کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
    به دیگران رحم می کنند
    اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
    یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
    کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.

    فریدریش نیچه

  8. 2 کاربران زیر از صابیر بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34628
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    4
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برادر تنها و افسرده من

    نقل قول نوشته اصلی توسط صابیر نمایش پست ها
    سلام
    هم برادر شما و هم این دو دوست دیگه که گفتن ماهم همینطوریم..
    منشاء خانوادست..
    همونوقتی که بچه بودیم با مادرمون میرفتیم دکتر و دکتر میپرسید کجات درد میکنه اگه مادر بجای ما جواب نمیداد اینطوری نمیشد!
    من تا 18 سالگی اینطوری بودم اجتماع رو دوست نداشتم اما وقتی رفتم دانشگاه بکل تغییر کردم
    بعدم که رفتم سرکار ازین رو به اون رو شدم
    محیط دانشگاه و محل کارم بسیار شلوغ بودو مجبووور بودم با یه عالمه ادم سروکله بزنم اوایلش خیلی سخت اما کم کم خوب شدم
    لپ کلامم اینه که خودم خواستم که شد .. اونی که مثل من بوده میفهمه چی میگم میفهمه چقدر سخته اما بهتون میگم بخواید میشه
    چارش اینه برید تو اجتماع ( با انچه که میترسی روبرو شو)
    بخواه تا خوب بشی
    داداش شمام تا نخواد خوب نمیشه،خیلی خوب میشد اگه یه دوست اجتماعی داشت ، اینطوری دوستش مجبورش میکرد وارد جمع بشه و کم کم عادی میشد واسش
    خیلی ممنون بابت کمک
    مشکلش اینه در مقابل اجتماعی شدن و تفریح با دوستان و فامیلا خیلی مقاومت میکنه
    حاضره تنهایی تو خونه سختی بکشه همه کارا رو دوشش باشه ولی تو جمع نباشه
    نشد یه تفریح بره با دوستاش مثل بقیه پسرا
    بزور میاد تفریح اونم فقط با خونوادش

  10. کاربران زیر از فرشته 96 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19861
    نوشته ها
    529
    تشکـر
    412
    تشکر شده 505 بار در 291 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : برادر تنها و افسرده من

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته 96 نمایش پست ها
    خیلی ممنون بابت کمک
    مشکلش اینه در مقابل اجتماعی شدن و تفریح با دوستان و فامیلا خیلی مقاومت میکنه
    حاضره تنهایی تو خونه سختی بکشه همه کارا رو دوشش باشه ولی تو جمع نباشه
    نشد یه تفریح بره با دوستاش مثل بقیه پسرا
    بزور میاد تفریح اونم فقط با خونوادش
    تا نخواد نمیشه!
    البته بعضی ادما خصلتشون اینجوریه اجتماعی نیستن و منزوی ان و این اخلاقشونو دوست دارن و همینطوری حالشون خوبه
    اگه دوست ندارن تغییر کنن چه اجباریه که بزور بخواید عوضشون کنین ؟ بنظرم یه دختر با همین روحیه بدردش بخوره
    امضای ایشان
    کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
    به دیگران رحم می کنند
    اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
    یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
    کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.

    فریدریش نیچه

  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34628
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    4
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برادر تنها و افسرده من

    نقل قول نوشته اصلی توسط صابیر نمایش پست ها
    تا نخواد نمیشه!
    البته بعضی ادما خصلتشون اینجوریه اجتماعی نیستن و منزوی ان و این اخلاقشونو دوست دارن و همینطوری حالشون خوبه
    اگه دوست ندارن تغییر کنن چه اجباریه که بزور بخواید عوضشون کنین ؟ بنظرم یه دختر با همین روحیه بدردش بخوره
    خب اینجوری دوتاشون بدبخت میشن

  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19861
    نوشته ها
    529
    تشکـر
    412
    تشکر شده 505 بار در 291 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : برادر تنها و افسرده من

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته 96 نمایش پست ها
    خب اینجوری دوتاشون بدبخت میشن
    ببینید
    اجتماعی نبودن درونگرا بودن بیماری نیست ، خصلته
    البته زیادش میشه بیماری که باید اینو مشاور تشخیص بده بعضیها خصلتشونه ...و بایکی مثل خودشون به ارامش میرسن
    امضای ایشان
    کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
    به دیگران رحم می کنند
    اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
    یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
    کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.

    فریدریش نیچه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد